خاطرات استاد صمدی آملی از شهدا / 1
زیارت مادر با بدن قطعه قطعه
خدا رحمت کند شهیدان میرشاکی را که اهل الیگودرز و از دوستان بسیار صمیمی ایام جنگ ما بودند. در خدمت ایشان به منطقه عملیاتی والفجر 6 رفته بودیم.در جایی دو قبر مشاهده کردم.از عزیزان پرسیدم: « این دو قبر مربوط به کیست؟»
گفتند: « مربوط به دو برادر است که از سادات بودند و وقتی به جبهه آمدند، می گفتند: ما می دانیم که در همین نقطه شهید می شویم. برای همین از شما می خواهیم که ما را در همین نقطه دفن کنید». به پدر و مادرشان هم گفته بودند: « به رزمنده ها سفارش کردیم که اگر شهید شدیم، ما را در همان محل شهادتمان دفن کنند و جنازه مان را برنگردانند».
از نحوه شهادتشان که سوال کردم، گفتند: « گلوله ی توپی آمد و بین هر دو قرار گرفت و هر دو را تکه تکه کرد. بعد رزمنده ها قطعه قطعه های بدنشان را جمع کرده و دفن کردند».
در وصیت نامه شان هم آورده بودند که:
« ما می خواهیم با بدن قطعه قطعه، مادرمان زهرا (س) را زیارت کنیم».
رصد دلتنگی ها/ دفتر اول/ ص 10